ده راز عرصه سياست
هميشه اين باور وجود دارد که پس از فروريختن ديوارهاي کاذب سياست، حقايقي رو مي شود که براي انسان ها جالب است. البته اگر اين مسائل را زا اهل سياست بپرسيد شايد چندان پاسخ شفافي دستگيرتان نشود، چون آنها هم دوست دارند هر چيزي را در لفافه شک و ترديد بيان کنند اما اين بار نه خبري از يک آدم سياسي است و نه قرار است روزنامه نگاري، يک کار ژورناليستي انجام دهد. اين ده راز مهم به تازگي توسط مجله تايم بر ملا شده و واکنش هاي زيادي را هم در پي داشته است.
1- داستان عجيب جان لنون
براي آنها که اهل موسيقي هستند، نام جان لنون بسيار آشناست. او اما در يک قتل برنامه ريزي شده به راحتي کشته شده و هوادارانش را در غم و اندوه فرو برد. او آهنگي داشت به نام «من يک شير ماهي هستم»؛ اين آهنگ و آلبومش بارها توسط اف بي آي توقيف شد.
بعدها لنون در برنامه انتخاباتي به نفع هيچ کانديدايي شرکت نکرد اما در جريان انتخابات رياست جمهوري، برنامه تلويزيوني او را قطع کردند و بعد هم بازجويي شد. اينکه چه رابطه اي بين او و گروه هاي تبهکار وجود داشت؛ رازي است سر به مهر که هنوز هم فاش نشده است.
2- کنترل ذهن انسان ها
در گرماگرم جنگ سرد و زماني که بلوک غرب و شرق ديگر نه با اسلحه که با جاسوسي و چنين ترفندهايي سعي در تضعيف ديگري داشتند، سازمان جاسوسي آمريکا - سي آي اي- پروژه کنترل ذهن را در دستور کار قرار داد. دانشمندان تحت امر اين سازمان برنامه داشتند تا در يک کار غير قانوني و با استفاده از مواد مخدر مانند ال اس دي ذهن انسان را در اختيار خود بگيرند. اين پروژه با نام سري MK- UTRA خيلي سريع به جريان افتاد. هدايت اين پروژه بر عهده شخص ريچارد هلمز، رئيس وقت سازمان جاسوسي آمريکا بود. سال ها بعد او که ديد اين مسأله به جنجال منتهي شده، دستور منهدم شدن تمام اسناد اين پروژه را در سال 1973 صادر کرد. دو سال بعد روزنامه نيويورک تاميز در گزارشي از تلاش کميته حقيقت ياب به رياست سناتور فرانک چرچ- معروف به کميته چرچ- خبر داد و آن زمان نلسون راکفلر يکي از مقامات ارشد آمريکايي نيز آنها را ياري و در نهايت آن سازمان جاسوسي 20 ميليون دلار غرامت به باز ماندگان افراد تحت آزمايش پرداخت کرد. در سال 1953 ريچارد کاندون فيلمي ساخته بود با نام کانديداي منچوري با بازي فرانک سيناترا که حول همين موضوع بود.
3- ناحيه 51
بدون وجود اين بخش، فهرست ما قطعا چيزي کم خواهد داشت. بايد سري بزنيم به شمال غرب لاس وگاس؛ جايي که 75 مايل از اراضي اين منطقه در اختيار سازمان سي آي اي قرار گرفت تا آزمايش هاي خود را درباره سلاح مخفي اش با نام A-12 کامل کند. در دهه 60 ميلادي گروهي از کهنه سربازهاي آمريکايي براي آزمايش هاي روان شناسانه، عده اي از مردم منطقه را به بازي گرفتند. آنها اين مردم را «ران بِرد» (همان پرنده معروف که کايوتي آرزو دارد شکارش کند) نام داده بودند و پروژه SR-71 را روي آنها آزمايش کردند. اينکه نتايج اين آزمايش ها چه تأثير مخربي روي ذهن مردم گذاشت، هنوز مشخص نشده اما گروهي از محققان با حمايت از سازمان هاي مردم نهاد در پي دستيابي به حقيقت هستند.
4- قتل فيدل کاسترو با صدف حلزوني
کاسترو يک بار اعلام کرده بود که خوراک صدف حلزوني دوست دارد و همين براي سازمان سي آي اي کافي بود تا نقشه قتل او را طراحي کند. طي سال هاي 60 تا 65 ميلادي، سازمان ياد شده پنج مرتبه نقشه قتل او را طراحي کرد؛ مثلا يک بار سيگار برگ او را به سمي آغشته کرده بودند که در نهايت نقشه لو رفت و او جان سالم به در برد. نقشه ديگر اين بود که در کفش اش ماده اي ريختند و اين ماده جذب بدنش شد اما پزشکان او را نجات دادند اما نقشه قتل با يک صدف حلزوني چيز ديگري بود؛ در صدف حلزوني نوعي ماده منفجره کار گذاشته بودند و کافي بود او صدف را باز کند و بعد، انفجار. اين مسأله را دزموند فيتز جرالد در کتابش نوشته. او کسي بود که نقشه اين عمليات را در سي آي اي طراحي کرده بود اما در نهايت از انجامش صرف نظر کردند.
5- دايناسورها زنده اند؟
معلوم نيست تا کي مي توانيم به پديده هاي ديروز با علم امروز جواب دهيم و اساس چنين چيزي ممکن است يا نه ولي در سال 1934 يک دکتر اسکاتلندي کنار درياچه «لاک نس» در اسکاتلند مشغول ماهيگيري بود و با دوربين قديمي خودش از آن موجود بزرگ که سر از آب بيرون آورده بود عکس گرفت. اين عکس که يکي از منحصر به فردترين عکس هاي قرن بيستم به شمار مي رود، موجودي را نشان مي دهد که هيولايي بزرگ است. دولتمردان استکاتلند از بيم سياسي شدن اين مسأله از هر گونه اظهار نظر خودداري کردند اما دست کم ويليام فريزر، رئيس پليس وقت درباره اين عکس گفت: «خيلي مشکوک است.» در هر صورت صحت اين عکس بارها تأييد شده اما تلاش ها براي پيدا کردن ردي از اين موجود بي نتيجه مانده است.
6- يوفوها در شوروي
اينجا ديگر ردي از چرچيل نيست. حتي ديگر قرار نيست دست کم در اين مطلب از جنگ آمريکا و شوروي سابق حرف بزنيم چون در ظاهر تمام آن بگير و ببندها بازي بوده. در سال 1967 شوروي برنامه عجيبي داشت با نام پيوستن به جامعه جهاني دانشمندان و به تمام دانشمندان خودش هم دستور داد با همتايان خود در ديگر کشورها رابطه برقرار کنند و در صدر آنها هم آمريکا قرار داشت؛ دشمن شماره يک. آنها در اين برقراري ارتباط پروژه ساخت يوفو را مطرح کردند و حتي به آلياژ آلومينيومي هم که مانند ماه مي درخشيد و سبک و در عين حال مقاوم بود، دست يافتند. در اين ميان دانشمندان روس از اين پروژه بهره برداري ديگري هم کردند و وسيله اي براي مقابله با حملات احتمالي موجودات بيگانه ساختند. اسناد اين ادعا به تازگي منتشر شده و واکنش کرملين را در بر داشته است.
7- «يوفو»ها و وينستون چرچيل
حالا اين وينستون چرچيل است که 45 سال بعد از مرگش خبر ساز مي شود. داستان از آنجا شروع شد که اسناد محرمانه اي درباره ساخت يوفوها در نيروي هوايي کالج سلطنتي بريتانيا در 1999 درآرشيو وزارت دفاع انگليس، مرتب و کلاسه بندي شد. نوه يکي از باديگاردهاي آن روز نخست وزير انگليس ، بعد از ديدن اين اسناد موضوع را با مادربزرگش مطرح کرد و او هم گفت همسرش که آن موقع بادي گارد بوده درباره ساخت اين يوفوها چيزهايي شنيده و حتي گفته بودکه اين پروژه با نام «وحشت عمومي» قرار بود مردم جهان را شوکه کند. چرچيل حتي با آيزنهاور هم در اين باره مشورت کرده بود اما در نهايت اين مساله به واقعيت نزديک نشد و تنها دو يوفو ساخته شد. آيا چيزهايي که امروز در آسمان ديده مي شوند شکل ارتفا يافته همان ايده است؟
8- آشپز يا متخصص انفجار؟
ايالات متحده آمريکا اسنادي منتشر کرده و در آن از افرادي نام برده که مليتي خارجي داشته اند اما براي اين کشور جاسوسي مي کردند. اين هم در نوع خود جالب است که چطور نام اين افراد که بالغ بر هزار نفر هستند، به راحتي در اختيار مطبوعات قرار گرفته است. در اين ميان نام جوليا مک ويليامز خيلي سرو صدا کرده است، چرا که او را يکي از بهترين آشپزهاي آمريکايي مي دانند و حتي کتاب آشپزي اش خيلي معروف است اما او يک دستورالعمل ناجوانمردانه هم دارد: چطور مي توان کوسه ها را پرورش داد تا به زيردريايي ها بخورند و منفجر شوند. او حالا يک چهره درد ساز شده است.
9- ترمينال مرکزي نيويورک
هر روز هزاران نفر از ترمينال مرکزي شهر نيويورک به سمت مقصد خود حرکت مي کنند و در رستوران هاي اين ترمينال مي خورند ومي آشامند اما اين مردم احتمالا نمي دانند که زير همين ترمينال اتاقي امن ساخته شده بود تا افرادي در روز مبادا در آن پناه بگيرند و از خروجي آن به جاي ديگري بروند. اين اتاق به درخواست يک بانکدار که از او با نام مستعار M24 ياد شده، ساخته شد. همچنين اين ترمينال راهي داشت براي خروج اضطراري پولدارهاي نيويورک تا بتوانند راحت به قطار و هواپيما برسند. اين راه مخفي هم به KCART16 معروف بود. امروز مي گويند اين اتاق امن و راه هاي منتهي به آن به دست روزولت -رئيس جمهور وقت- طراحي شده بود نه آن بانکدار معروف.
10- راز نابودي روستاي پوتمکين
درباره کاترين کبير مطالب زيادي در تاريخ نوشته شده است اما به نظر مي رسد جريان دادگاه گريگوري پوتمکين و بدو بيراهي که به کاترين گفت و سوختن روستاي پوتمکين، هنوز هم رازي عجيب باشد. او يکي از معروف ترين نجيب زاده هاي قرن هجدهم روسيه بود اما مي گويند کاترين بعد از آن دادگاه جنجالي، تازه متوجه شده بود که اين مرد يک جنگجوي بزرگ و نيکمردي تمام عيار بود و وقتي او را از نزديک ديدي عاشق اش شد اما نتوانست با او ازدواج کند؛ پس دستور داد که روستاي او را بسوزانند تا ديگر نه زمين داشته باشد نه چيزي و اين جوري مجبور شود به قصر کاترين بيايد و با او ازدواج کند. اين کار را کردند و روستا را سوزاندند. کاترين از کسي که فرمانده اين عمليات بود پرسيد آن مرد را پيدا کردي؟ و وقتي با چهره مبهوت فرمانده مواجه شد تازه فهميد که آنها روستا را با گريگوري پوتمکين سوزانده اند و ديگر کسي به اين اسم وجود ندارد. فرمانده عمليات اصلا نمي دانست که بايد دنبال پوتکين بگردد و اين جوري راز روستاي پوتکين برملا شد. اين مطلب را يک تاريخ نگار معتبر روس در اختيار تحريريه تايم قرار داده و سنديت آن با اسناد تاريخي چک شده است.
منبع: همشهري دانستنيها 15
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}